سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خاطره


حسین (ع)مردی که از خانه فاطمه(س) برون شده است تا ندای(( هل من ناصر ینصرنی)) خود را به گوش ناشنوای جهانیان برساند او آزاده است وآزادیخواه ،مصلح است و اصلاحگر،اوکجا میرود،آه، اشتران چه غمگین و هراسان میروند،تا صدای کاروانش بیدارگرخفته گان خواب غفلت وجهل باشد، میرود سربه سرداردهد تا مرگ را حیات بخشد.حج را با جهاد معنی دهدواکمال نماید ،میرود تا ظلم را رسوا نماید،گر چه با سفرش زینب خون به جگرمی شود و اصغر اسماعیل ذبیح،گوشواره رقیه با گوش یغما می شود،میرود تا سر دهدکه نشان سرپرستی باشد،میرود تا تنها بزهش دین پرستی باشد،میرود تا خون دهد به راه مکتب،میرود تا عاقبت آئین پرستی با شد،میرود تا ابوالعجائب گیتی باشد ،میرود تاآمر به معروف با عمل باشد وناهی از منکر. میرود تا ویرانگرکاخ شرار باشد،میرود تا امتحان دهد آزمون خون،میرود تا خون را برشمشیر غالب گرداند. او فرزند فاطمه (س)است ویادگار حیدر، کشتی نجات است وچراغ هدایت، سرورجوانان است وشافی باران، مگر نه اینکه اونواده رسول (ص)است و ذی القربی او،ازجمله آل عباوحسن اصغر،کدامین تیغ بودکه بر او نمایان شدجز به تیغ جهل ونادانی؟ وای اگر امروزه نیزچنین تیغ هائی غلاف نشوند،آن شود که گلوله فلسطینی،فلسطینی را نشانه رود، دار برادر،بر دار برادرعراقی باشد،فتنه اختلاف در لبنان رخنه کند ،افراط وترور به قصدقربت انجام شود ،دریغا که خرافه لباس دین پوشد، افسوس که دشمن مشترک بر مسلمین دیکته خنده کندو با خیالی آسوده به تماشای موریانه های پیکر اسلام بنشیند،مگر نه این است که فریاد امروزما افراشتن بیرق حسین با اتحاد و انسجام اسلامی است؟ پس بیائید نه یک بار بلکه صدها مرتبه اهداف حسین (ع) وسیره حسین(ع)را مرور کنیم وبگوییم یا حسین(ع)سلام بر تو ای نور دیده پیامبر(ص) ای حسینی که رسول ترا از خود می خواند وخود را از تو .سرور جوانان بهشت ،وقتی یا حسین می گوییم به مثابه گفتن یاعلی عشق آغاز می شود شور جان تازه می گیرد.بی شک درس ادب و وفاداری تو به هرشاگردی از مکتب تودرسی است جامع ،حجب وحیایت پرده ای است مانع ،حج ناتمامت کاملترین طواف، حرکت به قیام مکمل قعود ووقوف ،عجب روزگاری که حسین پرورده زانوی پیامبر(ص) خارجی معرفی می شود که فقط از فرزند ناخلف جهل چنین فاجعه را باور تواند بود.آن تیغی که درسد راهت شد شمشیر جهل ونادانی بود گر چه بسی کند اما شیفتگانت را چه ساخته بود جزفدای سر؟ازبنی هاشم چه بر می آمدجزجلایی وطن؟

ازاهلبیت چه انتظاربود جزاسارت؟عباس راوفاوزینب را فریاد اما کربلا را چه؟ نامی جاوید، همانجا که پای می گذاریم پرواز داریم پرواز به سوی گنبدوبارگاهت ،گلدسته هایت آغوش می گشایند ،به زوار عاشق ،آنگاه که زرینی حرم را به چشمان گریان یافتیم دیگر پائی برای آمدن حاجت نبود پاها آبله بسته بود اما به زمین نمی رسید ،آن کفشها که زنیت یوغی شده بود هنوز با ما سخن می گویند دستهای نظاره می کنند وبین الحرمین را یاد آور می شوند جرعه آبی را که از علقمه به گونه می رسید وجرعه ای به گلوی خشکیده، آری همان آب که ازتودریغ داشتند میزبانان میهمان کش ،وقتی به آن نهرنگاه کردیم تندیس مردانگی عباس هویدا بود صدای شرشر بازگشت آب زلال ازکف سقا به جوی طنین انداز گوشهای،کدام چشمی به اشک این نهررا بارانی نکند وچه گوشی ازآن ترنم نگیرد عجبا مظلومیت مولائی که شهامت و شجاعت را فریاد گر است بازچشم مسلمین گشایش علمی را شاهد نباشد گرچه سرتوبهای آن باشد ،تفرقه هدایای نامردمی به مسلمین باشد . شمشیرمسلم،مسلم را دربرگیرد وتیر مسلمان ،مسلمان رانشانه رود ،اکنون توطئه ها سوسوکرده اند دستی به حماقت گنبد وبارگاه پایین می کشد زبانی به جهل القاب ضد اتحاد روانه می کند، پایه ای به نادانی پرچم خرافه به دارمی آویزد،دلهای به ترس پذیرای ستم می شوند،اما حسین (ع) حسین (ع) است به دنیا وآخرت معلم است به پیروجوان که هر روزی را عاشوراست وهرمکانی را کربلاست یاحسین کمک کن که غمگینم از غم فراغ پاهارا استواری می خواهیم که به آستانت قدم بگذاریم ودستان را قوت می خواهیم که به ضریح رسانیم وچشمان را بصیرت خواهانیم که زاری کنیم به پیشگاهت، دل را صفا می خواهیم رازونیاز نماییم که(( یا وجیه عندالله اشفع لنا عند الله)).

                                                                                                             من الله التوفیق


 


نوشته شده در جمعه 88/10/4ساعت 7:55 صبح توسط امیر علی نظرات ( ) |



قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت