عشق ورزيدن خطاست حاصلش ديوانگيستعشق بازان جملگي ديوانه اندعاشقان بازيگر اين بازي طفلانه اند عشق کو! عاشق کجاست! معشوق کيست!جنبش نفس است که عشقش خوانده اند آنکه ميميرد ز شوق ديدن امروز ماگر بيابد بيشتر گر ببيند دلبران تازه ترعشق عالم سوز خاموش مي شودچهره ي ما هم فراموش مي شود